و تو را باز هم یاد میکنم

و تو را باز هم یاد میکنم

خدایا من صبورم...اما دلتنگی من چه میداند صبوری چیست...
و تو را باز هم یاد میکنم

و تو را باز هم یاد میکنم

خدایا من صبورم...اما دلتنگی من چه میداند صبوری چیست...

این که مدام به سینه ات می کوبد ،قلب نیست ماهی کوچکی است که دارد نهنگ میشود

 ماهی کوچکی که طعم تلخ تنگ آزارش میدهد وبوی دریا هوایی اش کرده است قلب ها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس اما کیست که باور کند درسینه اش نهنگی می تپد؟!

آدم ها ماهی ها را در تنگ دوست دارند وقلب ها را در سینه. اما ماهی وقتی در دریا است وقلب وقتی در خدا غوطه خورد ،قلب است. هیچکس نمی تواند نهنگی را در تنگی نگه دارد تو چطور میخواهی قلبت را درسینه نگهداری؟

این ماهی کوچک ، اما بزرگ خواهد شد واین تُنگ ،تنگ خواهد شد واین آب ته خواهد کشید.پس کا ش راهی می زدی از تنگ سینه ات به اقیانوس.کاش این قطره را به بی نهایت گره میزدی.کاش......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد